در یکی از روزهای ضبط سریال داستانی-ماورایی «روز حسرت» پشت صحنه تولید تازهترین کار تلویزیونی «سیروس مقدم» رفتیم تا از نزدیک، با ویژگیهای کار جدید او آشنا شویم.
، در ماه مبارک رمضان امسال، «سیروس مقدم» کارگردان سینما و تلویزیون و خالق مجموعههایی چون «اغما» و «پیامک از دیار باقی»، برزخ و حیات پس از مرگ را دستمایه سریال جدید خود با نام «روز حسرت» قرار داده تا از فرصت یک ماهه ماه مبارک رمضان استفاده کند و در قالب یک سریال داستانی مناسبتی مخاطب خود را با این دنیای ماورایی آشنا کند.
بنا بر این گزارش، «سیروس مقدم» این روزها که قسمتهایی از سریال نیز روی آنتن رفته، به صورت فشرده مشغول کار است. لوکیشنی که محل اصلی گروه برای تصویربرداری محسوب میشود، خانهای ویلایی به مساحت 2800 متر واقع در یکی از کوچههای محله نیاوران است. وقتی به آنجا میرسم هوا ابری شده، آسمان رعد و برق میزند و باران نم نم شروع به باریدن میکند. خانه خالی است و هیچ نشانهای از رفت و آمد به چشم نمیخورد. از فردی که کنار در ایستاده، سراغ عوامل را میگیرم که میگوید امروز گروه چند کوچه بالاتر مشغول به کار هستند...
***
جلوی در ورودی یکی از خانههای این کوچه، چادر سیاه رنگی کشیدهاند. چادر را کنار زده و داخل آپارتمان میشوم. همه جا تاریک است و ابتدا هیچجا را نمیبینم. چشمهایم که به تاریکی عادت کرد، چند نفر از عوامل گروه را میبینم که در راهرو ایستادهاند و مشغول کار هستند. با کمک نور گوشی تلفن همراه، از پله ها بالا میروم. اولین کسی که در راهرور میبینم پوریا پور سرخ است که مشغول تمرین است. وارد آپارتمان میشوم؛ فضایی بسیار کوچک تاریک و بسته. اینجا خانه مسعود و فریده (با بازی پورسرخ و شریفینیا) است. مقدم روی یک مبل نشسته و مشغول آمادهسازی فضا برای ضبط یکی از فصلهای قسمتهای دوازدهم سریال است. «مهتاب نصیر پور» نیز اینجاست. او که بازیگردانی کار را بر عهده دارد، فیلمنامه در دست مشغول تفکر است. چند خط فیلمنامه میخواند، چند کلمه با مقدم صحبت میکند، سرکی به صحنهای که در حال آمادهسازی است میکشد، دوباره بر میگردد و با «مهراوه شریفینیا» مشغول صحبت میشود و نکاتی به او یادآور میشود.
صحنه آماده شده قرار است فریده از پله ها بالا بیاید و وارد خانه اش بشود. در میان راه پله مسعود نشسته است با دیدن او به دنبالش راه میافتد و زمانی که فرید قصد دارد وارد آپارتمان شود جلوی او را بگیرد و به زور وارد خانه شود. برداشت این صحنه چندین بار انجام میشود. اما هر بار سیروس مقدم که با آرامش خاصی هدایت کار را بر عهده دارد راضی نمیشود. سرانجام برداشت راضی کننده ضبط میشود و گروه به آماده سازی بخشی از صحنه میپردازند.
***
در این زمان فرصت دست میدهد تا با «مهراوه شریفینیا» که سرتا پا، لباس های مشکی به تن کرده به گفتوگو بنشینم. او به قدری آرام سخن میگوید که برای شنیدن سخنانش از فاصله یک متری، مجبوری گوشهایت را تیز کنی! «شریفینیا» که سال گذشته بازی او در سریال «ساعت شنی» به کارگردانی بهرام بهرامیان را از شبکه اول سیما دیدهایم، درباره حضورش در سریال «روز حسرت» میگوید: حضور یک کارگردان خوب نقش خوب و عوامل خوب باعث شده بازی در این سریال را بپذیرم. از او میپرسم حضور در سریالهای مناسبتی که معمولا ساخت آنها با فشار بیشتری همراه است، برای شما سخت نیست؟ میخندد و میگوید خدا را شکر آنقدر انرژی دارم که از پس کارهای سخت بربیایم. فشاری نیست که انسان نتواند آن را تحمل کند. ضمن اینکه آقای مقدم آنقدر آرامش به کار تزریق میکند که اصلا متوجه خستگی و فشار کار نمیشویم.
او درباره نقش خود در این سریال میگوید: من در «روز حسرت» نقش یک دختر عاشق بی پروا را بازی میکنم که شیداییاش منجر به رخ دادن ماجراهای بسیاری در زندگی او میشود...
سیروس مقدم» این روزها که قسمتهایی از سریال نیز روی آنتن رفته، به صورت فشرده مشغول کار است. لوکیشنی که محل اصلی گروه برای تصویربرداری محسوب میشود، خانهای ویلایی به مساحت 2800 متر واقع در یکی از کوچههای محله نیاوران است.
***
گفتوگو با شریفینیا ادامه دارد که او را برای تمرین و ضبط فرا میخوانند و رفتن او، مجالی میدهد که سرکی در گوشه گوشه این آپارتمان کوچک که کار کردن در آن بسیار سخت است، بکشم. در سالن پذیرایی آپارتمان که پنچرههای آن حسابی گرفته شدهاند تا نور به داخل آن درز پیدا نکند، دو عکس بزرگ از «پوریا پورسرخ» به دیوار زدهاند. مبلهای راحتی نارنجی رنگی در گوشه کنار سالن دیده میشوند و تابلوهای نقاشی ریز و درشت در سبکهای مختلف روی دیوارها خودنمایی میکند. این آپارتمان دو اتاق خواب هم دارد که هر کدام، یک در خروجی منتهی به تراس نیز دارد و البته مملو از وسائل کار است. روی تراس میروم، نور چشمم را که به تاریکی خانه فرید عادت کرده بود و روشنایی آن تنها با نور یک آباژور تامین میشد، میزند. اینجا هم دستکمی از اتاق خواب ها ندارد پر از وسائل مختلف است. چند گلدان هم گوشهای از تراس چیده شدهاند و درختچههای قدبلندتر از انسان با برگهای زرد و خشکیده در آنها خودنمایی میکند. دوباره به داخل برمیگردم. این بار فرصتی دست میدهد تا با «سیروس مقدم» صحبت کنم. از من میپرسد که؛ کار را دیدهاید؟ پاسخم مثبت است. میگوید: چطور بود؟ میگویم: فکر کنم توانستهام کمی از ماجرا را حدس بزنم و احتمالاتی را مطرح میکنم که پس از دیدن چند قسمت اول کار در ذهنم ایجاد شده است. مقدم میخندد. میپرسم.. درست بود؟ او همچنان که میخندد میگوید: همهاش غلط بود! جا میخورم. - واقعا؟ - بله ... هر چه گفتی غلط بود!
تردید میکنم. اما جدی و مصمم میگوید: فضای کلی کار را درست حدس زدهای اما ماجراها هیچکدام درست نبودند.
میگویم با توجه به ساخته قبلی شما، مثل «اغما» و تماشای چند قسمت اول سریال به این نتیجه رسیدهام.
مقدم میگوید: مگر موضوع سریال شبیه اغما است؟ داستان آن کاملا فرق میکند به همین دلیل، هم فضاها متفاوت است و هم ماجراها. تعلیق در سریال حاکم است و حرف اول را میزند و...
***
گفتوگویم با «مقدم» در حال شروع شدن است اما کار مجال ادامه نمیدهد. این بار به سراغ مهتاب نصیرپور میروم که با دقت و وسواس بسیار بازی بازیگران را کنترل میکند. از او درباره علت حضورش در کسوت بازیگردانی میپرسم. او در پاسخ میگوید: مدتی بود که دوست داشتم وارد این عرصه بشوم اما فشردگی کارها مانع میشد، تا این که قسمت شد با آقای مقدم کار کنم، البته اصلا فکر نمیکردم که فضای کار در مجموعههای مناسبتی این قدر پرشتاب باشد و البته این تعجیل و فشار کار، حضور بازیگردان را شایانتر و پررنگتر میکند.
نصیرپور در ادامه سخنان خود از اوضاع ساخت سریالهای مناسبتی گلهمند است. او میگوید: مگر نه اینکه ما هر سال این مناسبتها را داریم، پس چرا هر سال تولید مجموعههای اینچنینی باید با کمبود زمان مواجه شود؟
گفتوگویم که با نصیرپور به پایان میرسد؛ تقریبا نزدیک افطار است. گروه تدارکات میز و صندلی روی تراس چیدهاند و سفره افطار را آماده کردهاند. اذان که میگویند؛ مقدم کار را تعطیل میکند و از بچهها میخواهد تا افطار کنند. همه روی تراس جمع میشوند و شروع به صرف افطاری میکنند. اواخر زمان افطار، بهترین فرصت برای گفتوگو با پورسرخ است. از او میخواهم درباره حضور دوبارهاش در سریالهای مناسبتی بگوید. او در حالی که باز هم برای رفتن سر صحنه، عجله دارد، میگوید: نقش مسعود در این سریال، یک نقش خاکستری خوب است که من به پشتوانه آقای مقدم حضور در آن را پذیرفتهام.
پورسرخ معتقد است که سبک کار، تأثیر بیشتری بر جذب مخاطب دارد تا ساعت پخش و البته از نقش خود و این سریال بسیار راضی هستم.
هنگام ترک لوکشین بودم که مقدم به عوامل خود توضیح داد؛ قرار است برای ضبط صحنههای مربوط به برزخ به کنار دریاچه قم بروند و گروه باید ساعت 4 صبح برای عزیمت به محل آماده باشند.
تصویربرداری در این خانه که با تحمل بالای همسایگان نسبت به دشواریهای رفتوآمد مداوم گروه فیلمبرداری همراه است، ادامه دارد.
هوا تاریک است ... و ساعت پخش روز حسرت فرا رسیده...
منبع : خبرگزاری فارس
__________________